www.iiiWe.com » کدام شهید برای صدام نامه نوشته بود

 صفحه شخصی یحیی بهمنی   
 
نام و نام خانوادگی: یحیی بهمنی
استان: خراسان رضوی - شهرستان: مشهد
رشته: کارشناسی برق - پایه نظام مهندسی: یک
تاریخ عضویت:  1389/04/08
 روزنوشت ها    
 

 کدام شهید برای صدام نامه نوشته بود بخش عمومی

18

کدام شهید برای صدام نامه نوشته بود

 

 

 

در نامه این شهید خطاب به دیکتار عراق آمده است: تو روزی مردی که نتوانستی آن نور را خاموش کنی، نوری که از غار حرا به قلوب ملت ما تابیده بود و اکنون می‌رود تا جهانی را روشنی بخشد. سردار، تو روزی مردی که ما بسیاری از آن‌چه را که دوست می‌داشتیم از دست دادیم!

 
به گزارش فارس، هفته گذشته در این صفحه مطلبی منتشر شده بود با عنوان «تو مرده ای / نامه ای از یک شهید به صدام» که پیرامون نامه یکی از رزمندگان اسلام به نام «احمد شوسه» که بعد از عملیات کربلای پنج نوشته شده است. تنها اطلاعات موجود در دست ما این بود که این رزمنده به شهادت رسیده است. تا اینکه روز گذشته یکی خوانندگانی (غلامعلی نسائی) که برای صفحه حماسه و مقاومت مطالب زیبای را ارسال می کنند، برایمان تصویر و اطلاعات اولیه این شهید را ارسال کرد. در نظر گرفتیم برای تجلیل مجدد از این شهید، متن نامه را برای مرتبه دوم منتشر کنیم. 
 
 
آن چه می‌خوانید نامه‌ای است که شهید احمد شوشه فرزند عباس از گرگان، بعد از عملیات کربلای 5، به صدام نوشته است.
 
*تو مرده‌ای سردار! مردان ما یک بار دیگر آمدند سردار، مردان صخره و دشت. مردان رود و نیزار، مردان راز و نیاز اینان مثل رگ‌های نورانی صاعقه‌اند، مثل پاره‌های آهن و مثل براده‌های نورند. ببین چگونه ارابه‌های پولادین تو در دست‌های مردان ما مثل موم آب می‌شوند و چگونه سربازان مفلوک تو بر خاک زانو می‌زنند، ببین چگونه خاکریز‌ها و سنگرهایت در دشت گسترده شلمچه از هم فرو می‌پاشد و دهان فرماندهانت از ترس قفل می‌شود. تناور مردان ما را ببین! حریتی در دل آن‌ها است که به وسعت شقاوت تو زبانه می‌کشد. باید این مردان را شناخته باشی. باید به تو گفته باشند که اینان کیانند. این مردان یک شبه اروند رود را به خواب ناز فرو بردند تا به بیداری فاو برسند. همین مردان بودند که پوزه‌ی تو را از حمیدیه تا به فاو به خاک مالیدند و ازمهران تا کرکوک نعش تو را بر خاک کشیدند و امروز از شلمچه تا بصره و فردا تا کربلا تو را لگدمال خواهند کرد.
سردار تو مرده‌ای! تو روزی مردی که نتوانستی آن نور را خاموش کنی، نوری که از غار حرا به قلوب ملت ما تابیده بود و اکنون می‌رود تا جهانی را روشنی بخشد. سردار، تو روزی مردی که ما بسیاری از آن‌چه را که دوست می‌داشتیم از دست دادیم! نخل‌های شکسته را به یاد فرزندان‌مان با خون و آتش زینت دادیم و امواج رودها را به نام دلاوری نام گذاری کردیم. این قلل مرتفع که به آبی آسمان عزّت و صلابت می‌بخشند به نام نامی گمنامی ثبت شدند تا گل‌هایی که بر دامن آن می‌رویند سرخ باشند. حتی سرخ‌تر از خون پاکی که تخته سنگ‌های آن را رنگین کرده بود. سردار تو همان روز مردی روزی که دختر بچه روستایی از پنجره کومه‌اش نگاه معصومش به کلاه آهنی سربازانت افتاده، روشنی قلب کوچکش خاموش شد، و در بستر عروسکش به خواب ابدی فرو رفت.
آری سردار امروز ما پیروزیم، به برکت آن نور، پیروزیم به برکت خون‌هایی که مثل فواره به آسمان پاشید و تنور سرخ این همه شقایق، دشت‌ها و کوه‌های ما را گرم کرد. سردار، تو مثل هر دیکتاتور دیگری می‌ترسی و می‌لرزیی، تو می‌دانستی که بخاری کرملین برای همیشه آدمی را گرم نمی‌کند و شومینه کاخ سفید ممکن است با فوت یک بسیجی خاموش شود، برای همین است که تو باد کرده‌ای به روی دست آن پوست فروش که خنده‌های آهنین دارد و روی زین اسب آن گاوچران هفتاد ساله باد کرده‌ای. سردار، آیا می‌دانی که آن‌ها پاپیون‌های مشکی خود را آماده گذاشته‌اند تا برایت اعلام عزا کنند، به پشت تریبون حماقت در ستایش جنایات تو نطق کنند.
سردار، آن‌هایی که تو را با زاغه مهمات نوازش می‌کردند نگفتند که این سرزمین، سرزمین رسول الله است، نگفتند که این مردان فرزندان حیدرند، آیا به تو نگفتند که این مردان بر نوک قله‌ها گلوله‌ی خمپاره می‌گذارند و تخته سنگ‌ها را پله می‌کنند. نه سردار، آن‌ها هم نمی‌دانستند و نمی‌دانند، تو هم نمی‌دانی بعد از این مدال‌هایت را برای بچه‌ها بگذار تا سرگرم شوند. یونیفرم، شنل و دستکش مخمل را برای مترسکی بگذار که شرمنده صاحب جالیز است.
سردار آماده باش، مردان ما می‌آیند تناور مردانی که سبزی جنگل از دم گرم آنان است. آماده باش سردار، تا مردان ما نقطه سرخ رنگ و مرطوبی را بر شقیقه‌ات هدیه کنند. آری سردار! تو مرده‌ای پیش از آن که مردان ما از راه برسند. هفته گذشته یک بار دیگر بازوان قدرتمند رزمندگان غیور اسلام حماسه آفرید و سیلی محکم دیگری بر چهره کریه حکام مزدور بغداد و اربابان غربی و شرقی آنان نواخت. عملیات پیروزمند کربلای 5 که در شرایطی بسیار حساس انجام شد، پاسخ دندان شکنی بود به یاوه‌گویی‌های حکام بغداد و همه بوق‌های تبلیغاتی استکباری و صهیونیستی که می‌خواستند از صدام مزدور و مفلوک یک قهرمان بسازند و یک بار دیگر چهره رنگ باخته او را با سرخ آب و سفید آب‌هایی که در کارخانجات دروغ سازی آمریکا و اروپا و اسراییل تهیه می‌شوند بزرگ نمایند.
عملیات دشمن شکن کربلای 5 در عمل نشان داد که اکنون هیچ سلاحی جز سلاح تبلیغات دروغین در دست جبهه متحد کفر و استکبار و صهیونیسم جهانی نیست و ثابت کرد که این سلاح هم کارآیی چندانی ندارد استقامت ملت باعث شد که سردار قادسیه و کسی که ماموریت فتح سه روزه تهران را به عهده گرفته بود به یک فرمانده شکست خورده و بی‌آبرو تبدیل شود که حتی دوستانش هم در ادامه حمایتش دچار تردید شده‌اند،و به صلاح خود می‌دانند که حساب خود را از حساب سردار نگون بخت قادسیه جدا کنند.
در پی عملیات انهدامی و پیروزمند کربلای 4 که ضربه‌‌ای کاری بر پیکر ارتش رو به زوال صدام بود حکام بغداد برای سرپوش گذاشتن بر شکست‌هایشان و به منظور فریب حامیان خود اقدام به برگزاری جشن و پایکوبی کردند و برای یکدیگر نامه و تلگراف فرستادند و تبلیغات وسیعی را به راه انداختند که کم سابقه بود. آن‌چه در عملیات کربلای 5 انجام شد نشان داد که حتی کودتای تبلیغاتی حکام بغداد نیز هیچ گره‌ای از مشکلات لاینحل آنان نخواهد گشود و آنان چاره‌ای جز تن دادن به شکست ندارند اکنون وقت آن است که (طالع خلیل الحیم الدوری) فرمانده سپاه سوم عراق که در منطقه شلمچه در جریان عملیات ظفرمند کربلای 5 دچار شکست بزرگی شده است باز هم به ارباب خود صدام نامه بنویسد و از او به عنوان (سردار بزرگ قادسیه نام ببرد) و گزارش به فلاکت افتادن خود و سایر افسران و سرابازانش را به او بدهد. فرمانده سپاه تار و مار شده سوم عراق که در بغداد بسیار روی آن حساب می‌کنند خوب است اکنون به سردار نگون بخت قادسیه گزارش دهد که صدها نفر از افسران و درجه‌داران و سربازانش به اسارت رفته و هزاران تن از آنان کشته وزخمی شده‌اند.
12 فروند هواپیمایش در یک روز سرنگون شده و تجهیزات جنگی‌اش توسط رزمندگان اسلام به غنیمت رفته‌‌اند و علیه ارتش شکست خورده بعث به کار گرفته شده‌اند. (الدوری) هر چند به این رسوایی اعتراف نخواهد کرد ولی او این را هم خوب می‌داند که نامه‌های سر تا پا دروغ و فریب او نیز دیگر کاری از پیش نخواهد برد. درست مثل سلاح‌های اهدایی و پیچیده شرق و غرب که هیچ کاری از پیش نبردند. در منطقه شلمچه دشمن بعثی صهیونیستی، استحکامات زیادی به وجود آورده بود و نیروهای زبده و دسته اول خود را در آن‌جا به کار گماشته بود و آن‌چه اهمیت عملیات پیروزمندانه کربلای 5 را بیشتر می‌کند همین است. رزمندگان توانمند اسلام: با شیوه‌های پیچیده و بسیار پیشرفته خود از طریق آب و خاک به قلب زبده‌ترین نیروهای دشمن حمله بردند و مهم‌ترین استحکامات دشمن را در نوردیدند و گلوی او را فشردند.
وجود موانع طبیعی مانند باتلاق در منطقه از یک سو و موانع ایزایی متعدد و استحکامات عظیم از سوی دیگر، منطقه عملیاتی شلمچه را که برای رژیم بعثی صهیونیستی عراق نقطه امید بود به دژی تسخیر ناپذیر مبدل کرده بود. تسخیر این دژ مستحکم توسط توانمندان اسلام، هشدار بیدار کننده‌ای است برای صاحبان منطقه‌ای صدام که به خواب خرگوشی فرو رفته و فریب تبلیغات دروغین شیادی همچون صدام را خوردند. این حمله‌ها و عملیات‌های متعدد برای حامیان منطقه‌ای و ماورا مجازی رژیم بغداد هم هشدار دهنده است و قاعدتاً پیام‌های بسیاری را نیز به همراه دارد. اگر مسکو تلاش می‌کند که با ادامه حمایت تبلیغاتی خود از جنایت کاران جنگی حاکم در بغداد، چیزی را تغییر دهد و یک ملت و یک انقلاب را به پای میز مذاکره با متجاوزین و جنایت کاران جنگی بنشاند و اگر واشنگتن تصور می‌کند که با ادامه کمک‌های اطلاعاتی و تجهیزاتی خود می‌تواند چیزهایی را تغییر دهد و اگر حامیان منطقه‌ای صدام هنوز هم در اعلام حرف دل خود تردید دارند و از این مسئله بیمناک‌اند که مبادا رژیم بعث عراق بر اریکه قدرت باقی بماند و آن‌ها را به خاطر پشت کردن به جنایت کاران جنگی عقوبت نمایند. همه و همه می‌بایست با در نظر گرفتن قدرت رزمندگان اسلام و پیروزی‌های شگرف ارتش اسلام در جریان عملیات کربلای 5 به این نتیجه برسند که رژیم بغداد کمترین شانسی برای ماندن ندارد و ایران اسلامی در تعهد خود در راه مجازات متجاوزین و سرنگونی رژیم جنایت‌کار عراق تا آخر ایستاده‌ است و تا پایان این راه فاصله چندانی باقی نمانده است. اینک همه چیز حکایت از فرا رسیدن روز سرنوشت دارد.
مرگ صدام نزدیک شده و هیچ چیزی نمی‌تواند روحیه در هم شکسته دار و دسته صدام را ترمیم کند. دشمن نفس‌های آخر را می‌کشد و عربده‌های مستانه فرزندان میشل عفلق دیگر در کاخ بغداد نمی‌پیچد. این درس خوبی برای همسایگان عراق است. همسایگانی که ترسو‌تر از صدام‌اند و در عین حال مثل خود او پر مدعا. حکام شیخ نشین کویت خوب است اکنون عاقبت اندیشی را پیشه کنند و این همه اسیر هواها و هوس‌های یک جنگ‌افروز مفلوک که روزهای آخر عمر خود را می‌گذراند نباشند و بر روی برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در کشور ناامن خود اصرار نورزند و شاید تا فرا رسیدن روز اجلاس سران ممالک اسلامی سرنوشت صدام روشن شده باشد. 
 
شهید احمد شوشه ـ گرگان 
 
شهید احمد شوشه

فرزند: عباس

متولد 1348

محصل/ چهارم متوسطه 
مجرد
نحوه شهادت: بر اثر ترکش خمپاره در شلمچه به تاریخ  بیستم  دی ماه سال 65  به شهادت رسید.

سه شنبه 26 مهر 1390 ساعت 12:05  
 نظرات    
 
سید حافظ هاشمی 23:57 سه شنبه 26 مهر 1390
4
 سید حافظ هاشمی
با تشکر فراوان . بسیار عالی بود.
سید مهدی موسوی 08:11 چهارشنبه 27 مهر 1390
3
 سید مهدی موسوی
خدا کمک کند راه شهیدانمان را ادامه دهیم
ممنون
صادق راضی 09:48 چهارشنبه 27 مهر 1390
2
 صادق راضی
واقعا تاثیر گذار بود
ممنون
موسی حاجیان 14:41 چهارشنبه 27 مهر 1390
3
 موسی  حاجیان
کاش بتونیم راه شهدا رو ادامه بدیم.کاش ...
نازنین بهشتی 15:08 چهارشنبه 27 مهر 1390
6
 نازنین بهشتی
یاد همشون گرامی
ایران به داشتن یه همچین سربازهای ازخودگذشته و باروحیه ای افتخار میکنه

اینم یه خبر مرتبط با جنگ و نقش زنان ایرانی در اون:

خاطرات زنان ایرانی از جنگ به آن سوی آب‌ها می‌رود (خبرگزاری مهر)

پنج کتاب مطرح دفاع مقدسی که ویژگی مشترک آنها روایت خاطرات زنان از جنگ است به زودی به انگلیسی ترجمه و در سطح بین‌المللی منتشر می‌شوند
به گزارش خبرگزاری مهر، "زیتون سرخ" نوشته سیدقاسم یاحسینی، "یکشنبه آخر" نوشته معصومه رامهرمزی، "پاییز 59" نوشته تدوین و نگارش رقیه میرابوالقاسمی،"یک دریا ستاره" از سیدقاسم یاحسینی و "دا" نوشته سیده اعظم حسینی پنج کتابی هستند که انتشارات سوره مهر آنها را منتشر کرده و دفتر ترجمه مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری به دلیل استقبال داخلی تصمیم گرفته است در توافقی با مترجمان داخلی و خارجی این کتابها را برای چاپ در عرصه بین‌المللی به زبان انگلیسی ترجمه کند.
در حال حاضر مترجم "دا" و "زیتون سرخ" مشخص شده است. تاکنون پال اسپراکمن استاد دانشگاه راترگرز نیوجرسی و مترجم آمریکایی 100 صفحه اول "دا" را به پایان رسانده و البته قصد دارد بخشهایی از این کتاب حجیم را به انتخاب خود حذف کند.
همچنین قرار است جیمز کلارک آمریکایی "زیتون سرخ" را ترجمه کند و به زودی مترجمان 3 کتاب دیگر نیز مشخص خواهد شد. ناشر این آثار نیز احتمالا نشر مزدا خواهد بود که پیش از این تجربه انتشار بین المللی کتابهای ترجمه شده ایرانی به ویژه در حیطه دفاع مقدس را داشته است.
اسپراکمن که ترجمه "دا" را انجام می دهد پیش از این کتابهای" سفر به گرای 270 درجه"، "شطرنج با ماشین قیامت"،" داستانهای شهر جنگی" و" اسماعیل" را به انگلیسی ترجمه کرده است.
همانطور که اشاره شد این کتابها همگی در حوزه دفاع مقدس هستند که به روایت خاطرات زنانی که در دفاع مقدس نقش بارزی داشته‌اند پرداخته‌اند.
"زیتون سرخ" خاطرات ناهید یوسفیان اولین زن اتمی ایران است که توسط سید قاسم یاحسینی به رشته تحریر درآمده و در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری تولید شده است.
"زیتون سرخ" با نگاهی واقعیتگرا یک دورنما و نگاهی کلی از داستان زندگی ناهید یوسفیان عضو سازمان انرژی اتمی ایران را پیش روی خواننده قرار می دهد؛ زندگی پر فراز و نشیبی که حتی به دو راهی انتخاب میان فرصتهای بسیارخوب و وسوسه‌انگیز از سوی کشورهای مختلف و خدمت به وطن از سوی دیگر می رسد.
یاحسینی درباره این کتاب می گوید: ناهید یوسفیان با موفقیتهای بسیار در دوران نوجوانی و جوانی، سال 54 از دانشگاه اهواز رشته فیزیک فارغ التحصیل می‌شود. در همین زمان با پسری به نام علی آشنا می شود. در جریان مبارزات انقلاب به مبارزات خود ادامه می دهد. سال 57 ازدواج می کند و مرداد ماه همان سال در رشته فیزیک هسته‌ای در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران فارغ التحصیل می شود. به هیچکدام از دعوت نامه‌های تحصیلی کشورهای مختلف پاسخ نمی دهد و به سازمان انرژی هسته ای ایران می پیوندد تا اینکه ماجرای جنگ ناخواسته او را در کام خود می کشد و عشق و دوست داشتنش نافرجام می ماند.
و اما "یکشنبه آخر" نوشته معصومه رامهرمزی، کتابی در مورد شروع جنگ و محاصره خرمشهر تا آزادی خرمشهر از سال 59 تا سال 61 است.
رامهرمزی راوی این داستان است که از سن 14 سالگی در جنگ حضور فعال دارد. "یکشنبه آخر" کتابی با موضوع یک زن رزمنده است که با شروع جنگ پا به جبهه می گذارد و تا پایان جنگ بهترین لحظات زندگیش را صرف کمک به رزمندگان می کند.
این کتاب یک داستان نیست بلکه خاطرات یک زن رزمنده است که شاهد مرگ پدر در دوران نوجوانی بوده و مرارتهای فراوانی را متحمل شده است. رامهرمزی دراین داستان، روایتی از جنگ و شهادت برادرش را به تصویر می‌کشد.
"پاییز 59" خاطرات زهره ستوده است که گفتگوهای آن را سیده اعظم حسینی و ناهید سلمانی انجام داده‌اند و تدوین و نگارش آن برعهده رقیه میرابوالقاسمی بوده است. این کتاب خاطراتی را که گذشته می کاود و سالهای دور یکی از شاهدان عینی روزهای آغازین جنگ دفاع مقدس را ورق می زند. راوی از سالهای جوانی و زندگی در خرمشهر و آبادان محاصره شده می گوید و خاطراتش را با شکستن تصوراتش از لباس سربازی و تفنگ آغاز می‌کند. خاطرات زهره ستوده از شاهدان عینی روزهای آغازین دفاع مقدس، روایت شده است.
"پاییز 59" که از مجموعه کتابهای خرمشهر است که در دوازده فصل به خاطرات ستوده می پردازد و در بخش پایانی عکسها و اسناد را در برمی گیرد. این کتاب در دفتر ادبیات وهنر مقاومت حوزه هنری تولید شده است.
"یک دریا ستاره" مجموعه خاطرات زهرا تعجب همسر شهید مسعود (حبیب) خلعتی به قلم سیدقاسم یاحسینی است. این کتاب از تولیدات دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری است و مشتمل بر 12 فصل است و در پایان کتاب عکسهایی از شهید خلعتی ضمیمه شده است.
ناو استوار یکم خلعتی از شهدای نیروی دریایی است که در درگیری با نیروهای دریایی آمریکا که در خلیج فارس به شهادت رسیده است. زهرا تعجب همسر این شهید خاطرات خود را از زندگی با مسعود بیان کرده و کتاب "یک دریا ستاره" حاصل بیش از ده جلسه گفتگو با وی است.
این کتاب روی دیگر سکه جنگ و مقاومت مردم ما را نشان می دهد و رنج و امیدهای زن ایرانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن را به نمایش می گذارد.
کتاب "دا" خاطرات سیده زهرا حسینی از روزهای آغاز جنگ تحمیلی نوشته سیده اعظم حسینی است که تا کنون به چاپ هشتاد و پنجم رسیده است.
این کتاب خاطرات راوی از روزهای آغازین جنگ و روزهای حمله ارتش بعثی عراق به خرمشهر و مقاومتهای مردمی در این شهر را روایت می کند.
در این کتاب سیده زهرا حسینی خاطرات خود از روزهای مقاومت و روزهای پس از آن را با جزئی ترین موارد روایت می کند تا آنجا که این گونه جزئی نگری و بیان لحظه لحظه وقایع باعث شده تا بسیاری آن را رمان بنامند ، حال آنکه این کتاب سراسر خاطرات واقعی سیده زهرا از آن روزهاست.
راوی در آن روزها تنها 17 سال داشته و اهمیت این کتاب شاید در این باشد که وقایع جنگ ما برای اولین بار از زاویه دید یک دختر نوجوان روایت شده است.خاطراتی که راوی حدود 20 سال آن ها را در درون سینه خود همچون یک راز حفظ کرد و حرفی از آن نزد.در این کتاب ناگفته هایی از جنگ بیان شده که تا کنون کسی از آن ها حرف نزده است.

یادمون باشه این دلاوریها و فداکاریها رو دیگه نمیشه به نفع یک گروه و جریان و ایدئولوژی خاص، مصادره کرد. این آدمهای آسمونی مورد احترام همه اقشار ایرانیها هستن، چه مذهبی، چه غیرمذهبی.
س بنائی 17:03 چهارشنبه 27 مهر 1390
3
 س بنائی
مرسی اقای مهندس تاثیرگذار بود
قنبر انگورج غفاری 12:06 آدینه 29 مهر 1390
3
 قنبر انگورج غفاری
چی میتونیم در مورد بزرگی واز جان گذشتگی رزمندگان که خود از دور شاهدش بودیم بنویسیم؟